حسنا خانم دختر نازم حسنا خانم دختر نازم ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
پیوند آسمانی ماپیوند آسمانی ما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

حسنا خانم

خبراي خوش(حسنا می تونه صلوات امامرضا رو بخونه)

هفته گذشته از عصر جمه تا عصر سه شنبه( 15آبان تا  19) مامان جون مهمونمون شدن البته با خاله سكينه. قرار شد چند روزي رو پيش ما باشن و استراحت كنند. مامان جون خيلي اصرار داشت شما رو مهد نبرم و پيششون نگه دارم. اما من بخاطر اينكه بتونن استراحت كنند، شما رو بردم مهد. جالبه كه از همون هفته ديگه مراسم گريه زاري صبحگاهي جهت نرفتن به مهد رو نداريم. تقريبا" با اشتياق ميري. خدا رو شكر. راستي اين چند وقت به شدت شيرين زبون شده اي. هر كي تو رو مي بينه، اولين چيزي كه جلب توجه ش مي كنه خوش زبونيته. انشالله سالم باشي عزيزم. جمعه 22 آبان، بابا شيفتش بود و ما رفتيم خونه عمه جان. اونجا حسابي با داداشيها بازي كردي. اون روز صبح من متوجه شدم كه...
24 آبان 1394

اولین النگوی طلا برا طلا خانم

سلام خوشگلم چند روز پیش (6 آبان) با بابایی رفتیم برای طلا خانمم یک النگوی زیبا خریدم. این اولین الگوی شماست. یادمه خودم وقتی سوم دبیرستان بودم برای اولین بار سه تا النگو خریدم. از روز تولدت همیشه دلم می خواست برات طلا بخرم ولی فکر می کنم هنوز زوده و نمیتونی مراقبت کنی. تصمیم دارم ماه بعد دومی رو هم برات بخرم. ان شالله...
11 آبان 1394

بدون عنوان

سلام عسل مامان، دختر شيرينم  ماهي كه گذشت زياد خوشايند نبود. بعد از جراحي چشم، مامان جون به شدت كمر درد شدن. تا حدي كه هفته گذشته (يكشنبه 26 مهرماه) كلا نمي تونستن از جاشون بلند شن. الانم در حال استراحت هستند. بابا ابراهيم هم هفته گذشته به مدت 6 روز تهران ماموريت بودن. من و شما هم رفتيم خونه باباجون. از اونجا كه ماه محرم شروع شده، هر شب ميرفتيم فيدكو برا مراسم دعا. ولي به من سخت گذشت فقط و فقط بخاطر دوري از بابايي. نميدوني چقدر بده كه بابا نباشه. شما هم هرشب بهانه بابا رو مي گرفتي و گريه مي كردي. بابا كه برگشت يه عروسك برات خريده بود. توي اين ماه  يه سفر سه روزه هم به يزد داشتيم. اونجا برات يه گوشواره خيلي خوش...
3 آبان 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسنا خانم می باشد